استفتاءات
(تشکیل حکومت مهدوی و جایگاه اراده و خواست و عملکرد مردم)
۱. اشتیاق و عطشِ فطریِ انسانها برای [آمدن] مصلح کل نسل به نسل بیشتر شده و امروزه به اوج خود رسیدهاست.
۲. این اشتیاق و اضطرار روحی به مصلح کل و منجی آخرین در قلوب انسانها، دلیلی فطری بر لزوم و وجوب جعل خلیفه از سوی خداوند تبارک و تعالی است که فرمودهاست: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً؛ من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد (سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ شریفۀ سی).» خداوند تعالی در روی زمین خلیفه و جانشین قرار داد تا جلو افساد و تباهی و خونریزی انسانها را بگیرد.
۳. افساد و تباهی و خونریزی نتیجۀ طغیانِ جوامع و لجامگسیختگیِ فرمانرواییهاست که بر روح و جان انسانها ظلم و ستم میکنند.
۴. اینها در حالی است که زمین دوران باشکوهی دارد که در آن دوران خلیفه و جانشین الهی بر روی کرۀ زمین حکمرانی خواهد کرد.
۵. شأن مهم و لازم و ضروریِ خلیفۀ الهی جلوگیری از سقوط نسل بشر در ورطۀ فساد و تباهی و نابودی کامل است.
۶. صدفه و اتفاق ذاتاً محال است و درنتیجه رسیدن به دورانِ باشکوهِ حکومتِ خلیفۀ الهی دراثر صدفه و اتفاق نیست. چنین نیست که جوامع بشری در زمانی خاص و کاملاً تصادفی و اتفاقی به آن دوران باشکوه نائل شود!
برای رسیدن به آن دوران باشکوه، عامل انسانی نیز تأثیرگذار است و چنین نیست که انسانها در رسیدن به آن هیچ نقشی نداشته باشند. شوق و اشتیاق رفتن و رسیدن و نائل شدن به آن دوران در نهان و نهاد هر انسانی هست و هرکسی فطرتاً آن را میطلبد.
۷. ناگزیر قیامِ فراگیر و تشکیل حکومت جهانی، برای جلوگیری از افساد و تباهی انسانها، فقط از آنِ خلیفه و جانشین و برگزیدۀ الهی است.
۸. زیرا چنین قیام فراگیر و تشکیل حکومت جهانی از عهدۀ فقها و بزرگان دینی یا از عهدۀ جوامع بشری برنمیآید و حتماً باید شخصی که برگزیدۀ الهی است و از سویِ حضرتِ حق برای این امر انتخاب شدهاست قیام کند و حکومت تشکیل دهد. روشن است که دیگران، خصوصاً علما و بزرگان دینی، باید حضرت را در این امر یاری دهند.
۹. [لزومِ قیامِ شخصی که برگزیدۀ الهی است و لزومِ یاریِ دیگران، خصوصاً علما و بزرگان دینی، با توجه به دو اصل قابلتبیین است.] سنت الهی چگونگی سرنوشت و تغییر آن را به دست بشر سپردهاست و تا بشر برای خود کاری نکند و در راه بهتر شدن و تغییر سرنوشت تلاش نکند، خداوند چیزی را تغییر نمیدهد:
«إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛
ترجمه: خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند (سورۀ مبارکۀ رعد، آیۀ شریفۀ یازده، ترجمۀ مکارم شیرازی)»؛
«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ؛
ترجمه: اگر خدا را یاری کنید، خداوند نیز شما را یاری میکند (سورۀ مبارکۀ محمد، آیۀ شریفۀ هفت)».
خداوند از سویی میگوید سرنوشت و تغییر آن و نیز یاری خداوند متعال بستگی به عملکرد خود انسانها دارد و از سوی دیگر، هر فیض و نصرتی را منحصر در اعطای خودش میداند و میفرماید:
«وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ؛
ترجمه: پیروزی تنها از جانب خداوند توانای حکیم است (سورۀ مبارکۀ آلعمران، آیۀ شریفۀ صد و بیست و شش)»؛
«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ؛
ترجمه: این شما نبودید که آنها را کشتید، بلکه خداوند آنها را کشت و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی، بلکه خدا انداخت! (سورۀ مبارکۀ انفال، آیۀ شریفۀ هفده، ترجمۀ مکارم شیرازی)
«أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ * أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛
ترجمه: مرا خبر دهید آنچه را میکارید * آیا شما آن را میرویانید یا ما میرویانیم؟ (سورۀ مبارکۀ واقعه، آیات شریفۀ شصت و سه و شصت و چهار، ترجمۀ انصاریان).
۱۰. چنین حکومتی که بخواهد مقابل ظلم و فساد و تباهی بایستد، چه در بالاترین حد خود باشد و چه در پایینتر حد خود، باید بهوسیلۀ خلیفه و جانشین الهی تشکیل شود.
۱۱. اختلاف در سطح و حدِ حکومتِ خلیفۀ الهی، [اینکه در بالاترین حد خود اِعمال شود یا در پایینترین حد خود یا…]، به انسانها و عملکرد آنها بستگی دارد که در قبل به آن اشاره کردیم و گفتیم یکی از سنن الهی این است که سرنوشت و تغییر سرنوشت به انسانها و عملکرد آنها بستگی دارد.
۱۲. از اینجا میتوان به جایگاه بلند و مهم و تأثیرگذار انسانها در زمینهچینی و آمادهسازی و تشکیلِ حکومتِ الهی پی برد.
۱۳. جایگاهِ بلند و مهم و تأثیرگذارِ انسانها فقط در تشکیل و تا حین تشکیل حکومت الهی نیست، بلکه پس از تشکیل حکومت و در ادامۀ حکومت و در هر حد و سطحی از حکومت انسانها و عملکرد آنها مهم و تأثیرگذار است.
جعفر, [11/07/2024 04:28 م]
۱۴. برای همین، انذار و هشدار قرآنی برای ما نازل شدهاست که:
«وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ؛
ترجمه: و هنگامی که از طرف خداوند کتابی برای آنها آمد که موافق نشانههایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران میدادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد به او کافر شدند! لعنت خدا بر کافران باد! (سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ شریفۀ هشتاد و نه، ترجمۀ مکارم شیرازی)».
در روایات وارد شدهاست: «والله لتمحصن والله لتميزن والله لتغربلن حتى لا يبقى منكم إلا الأندر؛ به خدا سوگند غربال خواهید شد، به خدا سوگند متمایز خواهید شد و به خدا سوگند غربال خواهید شد تا چیزی جز کمیاب از شما باقی نماند».
در روایتی دیگر وارد شدهاست: «لا بد للناس من أن يمحصوا ويميزوا ويغربلوا وسيخرج من الغربال خلق كثير؛ ناگزیر مردم باید الک شوند و [پاک و ناپاک] از هم باز شناخته شوند! مردم باید غربال شوند [و وقتی غربال شدند] بسیاری از مردمان از غربال خواهند افتاد!».
در روایتی دیگر وارد شدهاست: «وَاَللَّهِ لَتُمَيَّزُنَّ وَ اَللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَاَللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ كَمَا يُغَرْبَلُ اَلزُّؤَانُ مِنَ اَلْقَمْحِ؛ به خدا قسم حتما بايد تميّز يابيد! به خدا قسم حتما بايد پاک شويد! به خدا قسم حتما بايد غربال شويد، همانطوری كه گندم را از زؤان (دانۀ كوچكى كه در ميان گندمها مىرويد) غربال میكنند!»